با گچ نور بنویس / عرفان نظرآهاری

«با گچ نور بنويس» آخرين اثر خانم «عرفان نظر آهاري» است و چندين ماه از انتشار آن مي گذرد (اين را گفتم كه با خودتان و احيانا رفيق- رفقاتان اهن و تلپ نكنيد كه فلاني- يعني بنده- تازه از خواب بيدار شده و آمده براي ما كتاب معرفي كند) اين كتاب به تازگي چاپ نشده ولي مانند ديگر آثار نويسنده براي خوانندگانش هميشه تازه مي ماند..
«با گچ نور بنويس» مجموعه اي است از شعرهاي نظر آهاري. شعرهايي كه مانند كودكان بي تكلف با تو سخن مي گويد. انگار كن كه كودكي با تو سخن حكيمانه بگويد! شعرهايي كه خاطرات دور و نزديك را براي ما زنده مي كند، خيلي ساده و صميمي.
حجم كتاب به اندازه اي است كه اگر در ايستگاه چهارراه 35 متري سوار خط 29 شويد قبل از اينكه به آخرين ايستگاه (ميدان فلسطين) برسيد كتاب تمام خواهد شد!!! و از لحاظ زيبايي و تاثيرگذاري بايد بگويم كه در همان اتوبوس شلوغ، فارغ از سر و صداها و نگاه خيره ديگران، اشكت را به راحتي روان مي سازد، مي گويي نه امتحان كن! عموم نوشته هاي نظر آهاري آنقدر ساده و زيبا نگاشته شده كه هر مخاطبي را در هر سني كه باشد به خود جذب مي كند و از اين بابت براي مخاطب خود حد و حصر ندارد؛ با اينكه شايد مخاطب جوان ارتباط بهتري با اثر برقرار كند.
اگرچه در چند سطر بالاتر خدمتتان عرض كردم مي توانيد كتاب را داخل اتوبوس تمام كنيد ولي در حقيقت كتاب هاي اين نويسنده را مي توان در دسته كتاب هاي تمام نشدني قرار داد؛ مثل آلبوم عكس كه هر وقت دلت براي خودت و خاطراتت تنگ مي شود، سراغش مي روي. هفته پيش گفتم و اين بار با زبان دگر مي گويم كه كتاب خوب را مي توان تمجيد كرد ولي معرفي نه.
براي همين بهتر ديدم قسمتي از كتاب را براي تان قاچ بزنم تا خودتان بچشيد و نظر دهيد.
دلم را سپردم به بنگاه دنيا
و هي آگهي دادم اينجا و آنجا
و هر روز
براي دلم
مشتري آمد و رفت
و هي اين و آن
سرسري آمد و رفت
-
ولي هيچ كس واقعا
اتاق دلم را تماشا نكرد
دلم، قفل بود
كسي قفل قلب مرا وانكرد
-
يكي گفت:
چرا اين اتاق
پر از دود و آه است
يكي گفت:
چه ديوارهايش سياه است!
يكي گفت:
چرا نور اينجا كم است
و آن ديگري گفت:
و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است!
-
و رفتند و بعدش
دلم ماند بي مشتري
و من تازه آن وقت گفتم:
خدايا تو قلب مرا مي خري؟
-
و فرداي آ ن روز
خدا آمد و توي قلبم نشست
و در را به روي همه
پشت خود بست
و من روي آن در نوشتم:
ببخشيد ديگر
براي شما جا نداريم
از اين پس به جز او
كسي را نداريم
جاکتابی عنوان ستونی است که نخستینبار در تاریخ بیست و هفت تیرماه سنه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت خورشیدی در صفحه چهاردهم جیم از ضمیمهی جریدهی یومیهی خراسان به طبع نگارنده رسید و الی زماننا هذا به طبع میرسد. (برگرفته از مطلع الوبلاق/ پست شماره ۱)